Thursday, October 20, 2005

فلسفه open source

در زیر مصاحبه ای با آقای اریک ریموند آمده است که فکر می کنم به درد دوستان می خورد ایشان یکی از پیشگامان جنبش اوپن سورس هستند

موضوع اپن‌سورس (Open Source) و موضوع نرم‌افزار آزاد رايگان (Free)، موضوعات پيچيده‌اي نيستند. اما هرچه بيشتر در اين مورد مطالعه مي‌كنيم متوجه وجود لايه‌هاي عميق‌تري مي‌شويم و هرچه پايين‌تر مي‌رويم، موضوع، رنگ و بوي فلسفي بيشتري به‌خود مي‌گيرد. مصاحبه‌اي كه با اريك ريموند ترتيب داده شده است و ترجمه آن را در ادامه مي‌خوانيد، به‌خوبي عمق بحث فلسفه منبع‌باز (اپن‌سورس) را نمايان مي‌سازد. در اين مصاحبه علاوه‌‌‌بر بررسي چند و چون فلسفه منبع‌باز، به جريانات تجاري كه حول و حوش اپن‌سورس شدن تكنولوژي جاوا ميان شركت‌هاي سان و IBM برقرار است، اشاره مي‌شود و موارد ديگري مانند جريان SCO و موضوع مذاكرات بين سان و مايكروسافت نيز مورد نظر قرار مي‌گيرند. بسياري از كاربران و خصوصاً برنامه‌نويسان و علاقمندان به نرم‌افزارهاي منبع‌باز، Eric Raymond را مي‌شناسند. اما اگر بخواهيم او را براي آن گروهي از خوانندگان كه تا اين لحظه نام او را نشنيده‌اند معرفي كنيم، مي‌توانيم او را بنيانگذار جنبش منبع باز و يا حداقل يكي از پيشروترين افراد فعال در اين جنبش نرم‌افزاري بناميم. در اين ارتباط در متن مصاحبه‌ موارد دقيق‌تري را خواهيد خواند. اما به‌جهت معرفي اريك ريموند از زاويه ديگر، مي‌توانيم به بخشي از اتوبيوگرافي او به‌نقل از سايت شخصي وي به‌نشاني /www.catb.org/esr كمك بگيريم. اريك ريموند ضمن فعاليت و تحقيق در روابط انساني جامعه و فرهنگ هكر اينترنتي، به‌عنوان يك فرد ناظر در اجتماع هكرهاي اينترنتي شناخته شده است. تحقيقات او روشنگر موفقيت‌هاي چشمگير مدل توسعه نرم‌افزار منبع‌باز بوده است. در فهرست پروژه‌هاي نرم‌افزاري ريموند، علاوه بر كار بر روي سيستم‌عامل يونيكس، نام يكي از پركاربردترين نرم‌افزارهاي انتقال اطلاعات از طريق پست‌الكترونيك نيز ديده مي‌شود. ريموند علاوه بر فعاليت در حوزه‌هاي نرم‌افزارهاي منبع‌باز، علاقمندي‌هاي ديگري نيز دارد و يكي از طرفداران پروپا قرص ادبيات علمي تخيلي نيز هست. ريموند ضمن داشتن درجه و عنوان كمر‌بند مشكي در ورزش رزمي تكواندو، يك نوازنده ماهر و موسيقي‌دان نيز هست. اما واقعيت آن است كه هيچ يك از موارد فوق در زندگي اريك ريموند به اندازه نقش او در به جريان انداختن جنبش منبع‌باز اهميت نمي‌يابند و افراد بسياري به‌درستي او را يك انسان‌شناس سرگردان و فيلسوف درد‌سرساز مي‌دانند كه بر حسب تصادف، در زمان مناسب در موقعيت درستي قرار گرفته است. مصاحبه‌كننده يعني خانم Terri Wells نيز يكي از آشنايان ريموند است كه سابقه آشنايي آن‌ها به سال‌ها قبل از آن‌كه اريك به شهرت برسد باز مي‌گردد. ضمناً لا‌زم به ذكر است كه در كلا‌م ريموند، هكر نه به معناي متداول آن بلكه به متخصصان خبره كامپيوتر اطلا‌ق مي‌گردد.

از آن دوران و روزگاري كه به عنوان يك برنامه‌ساز چيره دست (geek) كار مي‌كرديد صحبت كنيد. چطور شد كه در اين مسير قرار گرفتيد؟
‌‌ تقريباً همه چيز از زماني آغاز شد كه من سعي مي‌كردم برنامه‌نويسي ميني‌كامپيوترهاي اواسط دهه 70 را بياموزم. واقعيت آن است كه من قبل از آن‌كه برنامه‌نويس بشوم، به سيستم‌عامل يونيكس علاقه زيادي داشتم. من مطالعه مقالات اوليه تامپسون و ريچي كه در نشريه Communication of the ACM چاپ مي‌شد و پدرم مشترك آن بود، را خيلي زود شروع كرده بودم. اين موضوع كه من چطور بدون آن‌كه برنامه‌نويسي بدانم، شروع به مطالعه اين جور مقالات كرده بودم، روحيات من را بهتر نمايان مي‌سازد. من هنوز هم همين جوري هستم و يك جانور همه‌چيز خور(Omnivorous) محسوب مي‌شوم.
تقريباً يك سال بعد از اين جريان، من شروع به يادگيري برنامه‌نويسي كردم. سال 1976 را تاريخي مي‌دانم كه مي‌توانم از آن به عنوان تاريخ پيوستن به جامعه هكر‌ها ياد كنم. اين سال، سالي بود كه من با
Jargon File آشنا شدم .
(
Jargon File عنوان مجموعه‌اي از اصطلاحاً هكر‌ها و برنامه‌نويسان است كه در ابتدا شكل و صورت كتبي داشته است و بعدها بر روي شبكه‌هاي كامپيوتري دانشگاهي و نهايتاً اينترنت قرار گرفت - مترجم). جالب است كه يادآوري كنم كه درهمان سال اول، من بيش از 60 مورد در اين مجموعه ثبت كرده بودم!

در چه زماني متوجه شديد كه شما مسيري فراتر از يك خبره برنامه‌نويس را طي كرده‌ايد و در جايگاه چيزي شبيه يك انسان‌شناس جامعه هكر و فرهنگ‌ آنها قرار گرفته‌ايد؟ و اين موقعيت بر زندگي شما به عنوان يك هكر چه تاثيري داشته است؟
واقعيتش را بخواهيد، من اين وضعيت را از مدت‌ها پيش احساس مي‌كردم. در واقع در سال 1990 يعني زماني كه واژه‌نامه New Hackers Dictionary براي نخستين بار منتشر شد، من چنين احساسي داشتم. در آن زمان چه كسي مي‌‌توانست حدس بزند كه اين كتاب سرآغازي بر كل جريان منبع‌باز محسوب خواهد شد و در حقيقت چرخ‌هاي جنبش منبع‌باز را به‌حركت در خواهد آورد؟

در مورد پيشرفت‌ها و موفقيت‌هاي خود بگوييد، به كداميك از آنها به عنوان يك افتخار ياد مي‌كنيد؟
خوب، من به‌نوعي موجبات بيداري جامعه هكرها را فراهم آوردم و كمك كردم تا اين اجتماع ضمن شناختن خود، جهان را از نو اختراع كند. من اين‌كار را دو‌بار انجام دادم. يك‌بار با انتشار <واژه‌نامه> و يك‌بار با انتشار كتاب ديگرThe Cathedral and the Bazaar. من به اين موارد افتخار مي‌كنم. من نيازي به تشريح بيشتر آنكه چرا به اين موارد افتخار مي‌كنم، نمي‌بينم.

اپن‌سورس
چطور شد كه شما اصطلاح Open source را مطرح كرديد؟ چرا تنها به اصطلاحي مانند Free software اكتفا نكرديد؟
بهترين پاسخ به اين پرسش را مي‌توانيد با رجوع به يكي از نخستين كارهاي من كه در سال 1998 به‌نگارش درآمد، بيابيد. اين نوشته را مي‌توانيد در نشاني زير ببينيد:
http://www.catb.org/esr/open-source.html

به نظر شما بزرگ‌ترين تفاوت‌ نرم‌افزارOpen source و نرم‌افزارهاي موسوم به Free Software در چيست؟
تفاوتي در كار نيست. در واقع نرم‌افزارهاي اين دو گروه تفاوتي با يكديگر ندارند. كاربران، مجوز‌ها و ابزارها در هر دو مورد مشابه هستند.
اگر قرار باشد بين نرم‌افزار
open source و نرم‌افزارهاي Free Software تفاوتي وجود داشته باشد، چنين تفاوتي در روش تبليغ و گرايش‌هاي عرضه‌كنندگان آن‌ها نهفته است. در واقع كاركرد شما به عنوان عرضه كننده نرم‌افزار تفاوتي نمي‌كند، تفاوت در روش بيان شما نهفته است.

احساس شما نسبت به مجوز‌هاي نرم‌افزاري از نوع BSD چيست؟ ليسانس‌هايي كه به كاربر اجازه مي‌دهد تا از حاصل كار ديگران استفاده كرده، آن‌را به هر صورت دلخواهي تغيير داده و مجدداً عرضه كند، بدون آن‌كه هيچ‌گاه ناگزير به بازپرداخت باشد؟
اعتقاد من آن است كه چنين كاربري در بلند‌مدت، سودي نصيبش نخواهد شد. زماني‌كه شما از چنين روشي استفاده كنيد، هيچ‌گاه نخواهيد توانست با گرد هم آوردن گروه كوچكي از برنامه‌نويسان با تعداد بسيار بيشتري از برنامه‌نويسان جامعه منبع‌باز رقابت كنيد.
ممكن در كوتاه مدت تصور شود كه چنين مكانيسمي جواب مي‌دهد. اما همان‌طور كه گفتم، اين روش پاسخگو نيست. به اين صورت كه ممكن است چنين شركتي موفق شود با سرمايه‌گذاري و با خرج كردن پول زيادي در راه تبليغات و بازاريابي و پرداختن دستمزد و موارد ديگر، موفق به جا انداختن محصول خود شود، اما در همين زمان سيستم جهاني منبع‌باز به‌صورت يك بازخورد طبيعي نسخه منبع‌باز همان محصول را عرضه خواهد كرد كه توسط هزاران برنامه‌نويس داوطلب از سراسر دنيا تهيه شده است. چنين محصولي با قيمت بسيار پايين‌تر، كيفيت و قابليت‌هاي بيشتري خواهد داشت.
من تصور مي‌كنم كه اهميت مجوز‌هاي نرم‌افزاري نوع
GNU copyleft ، بيش از آن‌كه به تأثير بر اقتصاد و روابط رقابتي بازار مربوط باشد، به‌جهت نمايش جلوه‌اي از انتظارات جامعه برنامه‌نويسان اهميت مي‌يابد.

تعداد قابل توجهي از تكنولوژي‌هاي نرم‌افزاري بر پايه محصولات منبع‌باز شكل گرفته‌اند (خواه به‌دليل قيمت و هزينه‌ها، و خواه به‌دليل كيفيت يا چيزهاي ديگر). زماني ريچارد استالن گفته بود كه اگر بهترين نرم‌افزار را توليد كنيم اما كسي علت و چرايي آن را نداند، آن‌گاه بازنده‌ايم. از طرف ديگر درصورتي‌كه نرم‌افزار ما فراموش شده باشد، اما ايده‌هاي نهفته در آن هنوز زنده باشند، آن‌گاه برنده محسوب مي‌شويم. آيا شما تصور نمي‌كنيد كه ايده‌هاي آزادي نهفته در نرم‌افزارهاي‌ منبع‌باز در پشت انواع محصولاتي كه مي‌توان از اين روش توسعه به‌دست آورد، گم شده باشند؟
خير. من در اين مورد با ريچارد موافق نيستم. زماني كه او مي‌گويد: <بياييد>، من پاسخ مي‌دهم : <بس>.
هميشه عمل بهتر از حرف و تبليغات بوده است. روش كار ما بيانگر پيام ما است. من فكر مي‌كنم ايده آزادي و رايحه شيرين اختيار، همواره بيشتر از آن‌كه نتيجه حرف‌هاي زيبا در ارتباط با ايده‌ال‌ها و مجردات باشند، از آنچه در عمل انجام مي‌دهيم، ايجاد مي‌شوند.
ما نيازي به ژست گرفتن نداريم، اتكا به آنچه هستيم بسيار بيشتر از اداي ديگري را درآوردن اهميت دارد.

به اعتقاد شما، سيستم‌عامل‌ها و ديگر نرم‌افزارهاي منبع‌باز بايد در انتظار چه تغيير و تحولي باشند تا بتوانند در بين كاربران غير حرفه‌اي، جايگاه خود را بيابند؟
ما بايد در مورد طراحي رابط‌هاي كاربر دقت و توجه بيشتري داشته باشيم. در اين مورد اخيراً در مقاله‌اي تحت عنوان The Luxury of Ignorance اظهارنظر كرده‌ام.
راه و رسم يونيكس در همه موارد بسيار مستحكم و غني است، اما در مورد ارتباط با رابط كاربر با مشكل اساسي مواجه هستيم. تا زماني از مواردي مانند امنيت و پايداري و كارايي و سرعت و نظاير آن صحبت مي‌كنيم، ما با يونيكس حكومت مي‌كنيم، اما وقتي كه از رابط كاربر و سهولت كاربر سخن به ميان مي‌آيد، نااميد و وحشت‌زده مي‌شويم. از همه بدتر آن است كه بسياري از ما حتي حساسيت و عمق ناتواني خود را در اين زمينه نمي‌شناسيم.
من اعتقاد دارم كه ما مي‌توانيم در اين زمينه بهتر عمل كنيم. اگرچه اين مسأله نيازمند به اعمال تغييرات بنيادي است و احتمالاً منجر به ايجاد برخورد‌ها و تناقض‌هاي جدي خواهد شد، اما كاملاً عملي خواهد بود و اين‌كار براي ما بسيار سهل‌تر از كسي است كه گرفتار باتلاق ويندوز شده است و سعي در رفع مشكلات اين سيستم‌عامل دارد.

آيا تصور نمي‌كنيد كه شركت‌هايي كه از منبع‌باز سود مي‌برند، بايد ملزم به بازپرداخت به جامعه منبع‌باز بشوند؟
(با خنده مي‌گويد) منظورتان شركت‌هايي مانند ردهت، IBM و ناول است كه در محيطي خارج از جامعه منبع‌باز

به كار توسعه نرم‌افزار مشغول هستند؟ واقعيت آن است كه در پرسش شما دو سؤال نهفته بود كه كوچك‌ترين اشتباه در تعبير و درك آن‌ها مي‌تواند بسيار خطرآفرين باشد.
بله، من تصور مي‌كنم كه شركت‌هايي كه از منبع‌باز تجارت سودآوري دارند، اخلاقاً مديون جامعه منبع‌باز هستند. اما مخالف اين مسئله هستم كه هر كسي به‌خود اجازه دهد تا چنين شركت‌هايي را وادار به پرداخت كند. اعتقاد و شرم اجتماعي در اين مورد مي‌تواند مؤثر باشد، اما اعمال فشار در اين مورد صحيح نيست.
سال‌ها پيش در يك گردهمايي گفته بودم كه در ذهن بسياري از مردم چنين برداشتي وجود دارد و من آن‌را در آن زمان <اصل> يا
Pressure Principle ناميدم. بر اساس اين اصل، بسياري از مردم معتقدند كه <مديون>X نسبت به شخص Y > به صورت طبيعي به معني آن است كه <گروهي>Z به‌درستي بر X فشار خواهند آورد تا حق Y را بپردازد.>
نكته‌اي كه بايد به آن توجه شود آن است كه پذيرش اصل فشار، راه و مسير كوتاهي است كه مستقيماً به جهنم ختم مي‌شود. به اين ترتيب در جهاني زندگي خواهيم كرد كه در آن مردم به‌طور پيوسته در حال اختراع <وظايف> جديدي هستند كه چيزي بيشتر از حكم اعمال فشار و زور براي پيشبرد اهداف نيست.
من به هيچ وجه نمي خواهم در چنين دنيايي زندگي كنم و به همين جهت مخالف اعمال فشار در هر زمينه‌اي به‌جز دفاع شخصي هستم!

پارادايم‌ها
‌ شما از يك سو يك آزاديخواه هستيد و از طرف ديگر يك آنارشيست محسوب مي‌شويد. اين دو ديدگاه بر نگاه شما نسبت به مقوله نرم‌افزار رايگان در برابر منبع‌باز چه تأثيري دارند؟
بينش من، تغذيه‌كننده اصلي بدگماني من نسبت به مقوله نرم‌افزار Free است. معتقدم دلايل تجربي بسياري براي بدگمان بودن نسبت به نرم‌افزار رايگان دارم. اما آنارشيست بودن من به يافتن اشكالات عملي در اين زمينه كمك كرده است.

چه مدتي است كه خود را يك آزاديخواه مي‌دانيد؟ آيا اين تفكرات منجر به شكل‌گيري روش كار شما در برنامه‌نويسي و توسعه نرم‌افزار گرديد و يا به‌طور معكوس، مشاهدات شما در مدل‌هاي توسعه نرم‌افزار شكل‌دهنده ديدگاه‌هاي شما در ارتباط با آزادي افراد بوده است؟
اين موضوع را دقيقاً به‌خاطر دارم. من از سال 1980 به بعد عملاً يك آزاديخواه بودم. اما در آن زمان بيشتر از آن‌كه يك آنارشيست باشم، به Minarchism فكر مي‌كردم و اين وضع سه تا چهار سال ادامه داشت. (مي‌توانيد به مقاله اريك ريموند در نشاني www.catb.org/esr/writings/anarchist.html مراجعه نماييد.)
اعتقادات من بر اقتصاد ارزش آزاد (
Value-free) متكي است. بازارهاي اقتصادي و آزادي فردي از يكديگر تفكيك ناپذيرند و دو روي يك سكه محسوب مي‌شوند. در اين شرايط كسي از زور استفاده نمي‌كند. بر اساس چنين ديدگاهي، راه‌حل‌ها و الگوهاي غيرمتمركز اقتصادي كه در آن‌ها هيچ فرد مشخصي سيستم را به تنهايي در كنترل و اختيار خود ندارد بهتر قابل درك خواهند بود.
وضع مدل توسعه نرم‌افزار منبع‌باز(
Open source) براي حاميان آزاديخواه كار دشوار‌تري از وضع مفهوم بازار براي آنان نيست. هر دوي اين پديده‌ها بازخورد طبيعي رفتار خودسرانه هستند. اما مي‌پذيرم كه تنها يك فرد آزاديخواه مي‌توانست مدل‌منبع‌باز را همان طور كه من آن را تعريف كردم، تعريف كند.

در صورتي‌كه شما فرهنگ هكر را در يك چهارچوب انسان‌شناسي مطالعه نمي‌كرديد، آيا تصور مي‌كرديد كه در ارتباط با فرايند توسعه نرم‌افزار به همين نتايج مي‌رسيديد؟
شايد. اما دراين‌صورت زبان نتيجه‌گيري‌هاي من حتماً تفاوت مي‌كرد و احتمالاً اين مسئله منجر به دشوار شدن درك اين مفاهيم براي افراد غير متخصص مي‌گشت.

در مورد آنچه الهام‌بخش شما در نوشتن كتاب The Cathedral and the bazzar بوده است، صحبت كنيد. چه بخش‌هاي از اين كتاب براي شما و خوانندگان جالب‌تر بوده است؟ كدام بخش‌ها بيشترين جر و بحث‌ها را برانگيخته است؟ آيا قسمت‌هايي وجود دارند كه خوانندگان از درك آن غافل باشند و شما آن را جالب توجه بدانيد؟
من قبلاً در نوشته بسيار مفصلي در سايت شخصي‌ام موضوع چگونگي نوشتن اين كتاب را تشريح كرده‌ام.
آن بخش‌هايي از كتاب كه براي خوانندگان بيشترين جذابيت را دارد، تا حد زيادي به مخاطب بستگي دارد. بسياري از خوانندگان بخش‌هايي را بيشتر مي‌پسندند كه مستقيماً به نرم‌افزار ارتباط دارند. اما من نامه‌هايي از نويسندگان حرفه‌اي دريافت كرده‌ام كه از نثر و ايده‌اليسم اجتماعيِ اثر، تعريف و تمجيد كرده‌اند. گروه ديگري هم از مدل جديد تعاون اجتماعيِ مطرح‌شده در اين كتاب خوششان آمده است و از من تعريف مي‌كنند. اما جالب است كه بدانيد اين گروه اخير با دريافتن آن‌كه من يك فردگراي آنارشيست هستم كه پاسخ طبيعي او به عقايد اوتوپياي اجتماعي، جستجوي يك هفت‌تير است، چندان بر عقيده قبلي‌شان پافشاري نمي‌كنند.
حقيقتش را بخواهيد، كم كم دارم به اين نتيجه مي‌رسم كه ويژگي اصلي اين كتاب در آن است كه به خواننده اجازه مي‌دهد تا تفكرات خود را در آن بيابد. يكي از مهم‌ترين مسائلي كه خوانندگان زيادي آن را ناديده گرفته‌اند، پيش‌بيني من در ارتباط با نقش نرم‌افزارهاي منبع‌باز در بازارها و تجارت نرم‌افزار در زماني است كه صنايع به سمت نرخ‌هاي بازگشتي پايين‌تر در صنايع خدماتي گام برمي‌دارند.

در شركت سان
‌ باز گرديم به فوريه 2004. شما نامه‌هاي سرگشاده متعددي به شركت سان مايكروسيستمز ارسال كرده‌ايد كه در آن‌ها به ادعا‌هاي اين شركت در ارتباط با <دوستي> پرداخته‌ايد و به‌طور خاص موضوع نسخه منبع‌باز جاواي شركت سان را مورد بحث قرار داده‌ايد. آيا مي‌توانيد موضوع را به اختصار در اين‌جا تشريح كنيد؟ آيا پيشرفت‌هايي حاصل شده است؟
‌ من مذاكرات متعددي با يكي از مقامات رده بالاي اين شركت در ارتباط با كمك به تدوين يك استراتژي منبع‌باز داشته‌ام. در ارتباط با اين موضوع، جناح‌هاي موافق و مخالف متعددي درون شركت سان وجود دارند و هنوز بر كسي مشخص نيست كه كداميك از اين جناح‌ها پيروز خواهند شد.
به من گفته شده كه يكي از منابع اعمال فشار قوي بر سان در ارتباط با ارائه نسخه منبع‌باز جاوا، از جانب سياست‌هاي جديد خود
JCP يا Java Community Process است. بدين ترتيب تقريباً با اطمينان مي‌توان گفت كه نسخه كاملاً باز زبان جاوا به همراه مجموعه‌ كتابخانه‌هاي كلاس به‌زودي از طرف يكي از اعضاي فعال درJCP عرضه خواهد شد. بله همان‌طور كه حدس مي‌زنيد در اين بين نام IBM بر سر زبان‌ها است. سان بايد تصميم خود را بگيرد. يا در برابر اين فشار‌ها مقاومت كند و يا آن‌كه هرچه سريع‌تر رهبري اين پروژه را بر عهده گيرد.
من هرچه در توان داشته باشم در حمايت از جناح منبع‌باز در درون سان به‌كار خواهم بست.

نظر شما در مورد توافق‌نامه جديد 10 ساله ميان سان و مايكروسافت چيست؟ اين موضوع چه تأثيري بر نرم‌افزارهاي منبع‌باز و توسعه‌دهندگان آن خواهد داشت؟
تا اين لحظه مشخص نشده است كه آيا اصولاً تأثيري در كار خواهد بود يا خير. آنچه مرا نگران مي‌كند، تسليم شدن احتمالي سان در مورد توقف پشتيباني اين شركت از پروژه OpenOffice (تحت فشار مايكروسافت) است. هرچند كه كاملاً واضح است كه حتي در اين صورت شركت‌هاي IBM و ناول آماده‌اند تا در اين مسير گام بردارند و جاي خالي سان را پر كنند.
مهم‌ترين مسأله‌اي كه در بلند مدت مشخص خواهد شد، احتمال آن است كه در اين توافق‌نامه مايكروسافت موفق شده باشد تا رضايت سان را در توسعه سيستم‌عامل
Blackthorn بر روي هسته سولاريس جلب كرده باشد. (Blackthorn نام رمزي سيستم‌عاملي‌ بعد از سيستم‌عامل آينده مايكروسافت است. اين‌كه آيا اين سيستم‌عامل نسخه‌اي غير از لا‌نگ‌هورن است يا خير و يا آيا در اين مورد كنايه‌اي ‌در كار است يا نه، بر مترجم مشخص نشد.) اين موضوع امري كاملاً محتمل است و شبيه همان مانوري است كه خيلي‌ها مانند اپل با سيستم‌عامل Mac OSX انجام داده‌اند كه امكان اجراي ويندوز را به‌صورت مجموعه‌اي از كتابخانه‌ها و يا روي يك لايه شبيه‌سازي شده، بر روي هسته يونيكس فراهم مي‌كند.
در مورد آن‌كه سياست‌گذاران استراتژيك و ارشد مايكروسافت ناجوانمرد هستند يا نه بحث‌هاي زيادي در جريان است. اما در آن‌كه آن‌ها احمق هستند، كسي شك ندارد. همان‌طور كه كرم‌هاي نرم‌افزاري مانند
Sasser يا Netsky به‌ما يادآوري مي‌كنند، معماري و CodeBase ويندوز يك فاجعه است. مايكروسافت بايد راهي براي خلاصي از اين مسير بيابد. مايكروسافت مي‌تواند در حالي كه هنوز ويندوز را به‌صورت Closed-source نگاه دارد، به يونيكس بپيوندد. اين راه هوشمندانه‌ترين راه‌حلي است كه من مي‌توانم با توجه به محدوديت‌ها و نيازمندي‌هاي آنان تصور كنم.

اخيراً مديرعامل شركت JBOSS ، مارك فلوئري، از سان در بسته نگاه داشتن جاوا پشتيباني كرده و بر خلاف نظرات شما در مورد آن‌كه سان بايد جاوا را منبع‌باز كند، از موقعيت سان دفاع كرده است. در اين مورد توضيح ‌دهيد.
برداشت من چنين است كه مارك تصور مي‌كند كه جاوا به‌صورت فعلي (يعني بسته) او را كمتر در معرض رقابت قرار مي‌دهد. البته اين موضوع براي او يك مزيت است، اما براي مشتريان مناسب نخواهد بود. اين مورد مسأله مهمي است كه مشتريان بايد به آن توجه داشته باشند.

از ديدگاه منبع‌باز (و بر خلاف زاويه ديد نرم‌افزارFree) اصولاً چرا به يك سكوي كامل جاوا نياز داريم؟
اين مسأله از اين جهت مهم است كه مانع از انجام حجم زيادي از كارهاي تكراري در مواجهه اجباري با پياده‌سازي‌هاي متعدد و ناسازگار خواهد شد. ما كارهاي بسيار مهم‌تري پيش‌رو داريم كه زمان و انرژي خود را معطوف آن‌ها كنيم.

آيا در اختيار داشتن يك نسخه GPL شده از ماشين مجازي جاوا JVM مانند Kaffe به بحث منبع‌بازشدن جاوا كمك مي‌كند و يا آنكه اين مسأله را تضعيف مي‌سازد؟
تصور مي‌كنم كه اين موضوع كمي فشارها را بر سان براي باز كردن جاوا بيشتر خواهد كرد. اما اين مقدار به اندازه‌اي نيست كه بعضي از جناح‌هاي ايده‌آل گراي ما دوست دارند. آنچه ما بدان نياز داريم چند نسخه ماشين مجازي جاوا يا كتابخانه در رقابت با يكديگر نيست، ما در انتظار يك نسخه ماشين مجازي جاوا هستيم كه قابل انتقال به سكوهاي گوناگون باشد.

آيا بحث منبع‌باز شدن جاوا كاري معقول و مفيد است و يا آن‌كه اين مسأله بايد به‌خاطر جنبش منبع‌باز انجام شود؟
من تصور مي‌كنم كه اگر سان اين كار را با ميل و رغبت كامل و به‌صورت داوطلبانه و در زمان مناسب انجام ندهد، حتماً شركت ديگري مانند IBM پيدا خواهد شد كه پا به ميدان خواهد گذاشت و اين كار را خواهد كرد. بدين ترتيب اختيار و كنترل زبان جاوا از دستان سان خارج خواهد شد و اين مسأله به موقعيت رهبري سان در حوزه جاوا و نتيجتاً بر بازار سان تأثير منفي برجاي خواهد گذاشت. جاسوسان من گزارش مي‌دهند كه پيشرفت‌هاي اخير در جامعه جاواكاران JCP اين مسأله را به امري اجتناب ناپذير مبدل ساخته است كه حداكثر مي‌تواند يك‌سال به‌درازا بكشد.
در نتيجه در پاسخ شما بايد عنوان كنم كه بله، براي منبع‌باز ساختن جاوا از سوي سان دلايل عقلاني كافي وجود دارد.

سان در پاسخ به نامه نخست شما چنين نوشته بود: <ما>IBM فقط تظاهر به آمادگي به حركت در اين مسير مي‌كند. اما هنوز مانند يك شركت سنتي رفتار مي‌كند.> آيا شما پاسخي براي سان داريد و يا آنكه در اين مورد حق را به سان مي‌دهيد؟
سان اكثراً بيشتر از آن كه عمل كند، حرف مي‌زند. اخيراً حتي حرف‌هاي متقاعد كننده‌اي هم نمي‌زند. مديريت جديد آن‌ها، جاناتان شوارتز به‌تازگي با ادعا‌هاي عجيب و غريب و احمقانه در مورد اختصاصي شدن ردهت خود را به‌خوبي معرفي كرده است.

آيا ميزكار جاواي جديد سان، اگرچه تحت لينوكس نوشته شده است، واقعاً براي جنبش منبع‌باز امري مفيد تلقي نمي‌شود؟
هر اقدامي كه به گسترش لينوكس كمك كند، امري مثبت است. من با خوشحالي از اين اقدام سان تشكر مي‌كنم. حداقل خاصيت اين‌كار در آن است كه اين عمل سان باعث به درازا كشيدن مباحث مطرح شده اخير در سان خواهد شد.

سان براي آن‌كه اثبات كند كه نهايتاً به منبع‌باز خواهد پيوست، چه‌كار مي‌تواند بكند؟
كافي است كه JRE و كتابخانه‌هاي كلاس جاوا را باز كند.

رويدادهاي ديگر

نظر شما در ارتباط با تصميم ضدانحصار اخير اتحاديه اروپا در برابر مايكروسافت چيست؟
من اصولاً هيچ انتظاري از دولت‌ها ندارم. نتيجتاً در اين موارد نه ناراحت مي‌شوم و نه خوشحال.
به همان دليلي كه هيچ‌گاه انتظار نداشتم نتيجه دادگاه ضدانحصار در آمريكا منجر به تغييراتي بشود، تصور نمي‌كنم كه تصميم اخير اتحاديه اروپا نيز منجر به ايجاد تغيير و تحولي بشود. در هر صورت مايكروسافت پي به قيمت اتحاديه اروپا خواهد برد، به همان ترتيبي كه آنها قيمت دادگاه‌هاي آمريكايي را يافتند.
در نهايت نتيجه كلي آن خواهد بود كه اروپاييان، طرف مغبون معامله‌اي خواهند بود كه در آن مقداري از آزادي خود را در برابر جاري شدن قانون ضدانحصار در سر‌زمين خود پرداخته‌اند، بدون آن‌كه از مزاياي آن بهره‌اي برده باشند. تقريباً تمام موارد دخالت و شفاعت دولت‌ها در امور بازار در همه كشورها به چنين حالت‌هايي ختم مي‌شوند.

شما نقش و تأثير انفجار دات كام و همچنين بحران آن‌را در افزايش و كاهش تعداد هكرها براي مشاركت در توسعه پروژه‌هاي نرم‌افزاري منبع‌باز، چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
برخلا‌ف انتظار، من تأثير اين موضوع را بسيار كم مي‌دانم. توجه به آمار فراخوان‌هاي سايت Freshmeat (سايت پشتيبان پروژه‌هاي نرم‌افزاري منبع باز به نشاني www.freshmeat.net) نشان‌دهنده اين واقعيت است كه منحني رشد در قبل و بعد از چنين فراز و نشيب‌هاي اينترنتي تقريباً همان نرخ را نشان مي‌دهند.
من علت چنين پديده‌اي را در آن مي‌دانم كه نيروهاي اقتصادي سوق‌دهنده جهان به سمت نرم‌افزارهاي منبع‌باز، به اندازه‌اي عميق، ساخت‌يافته و درون‌زا هستند كه تحت تاثير پديده‌هاي سطحي نظير بالا و پايين رفتن ارزش سهام واقع نمي‌شوند.

درباره با لينوكس
شما چگونه با لينوس توروالدز آشنا شديد؟ او چه شخصيتي دارد؟
در سال 1996 در اولين و آخرين كنفرانس نرم‌افزارهاي قابل توزيع مجدد و آزاد با هم آشنا شديم. ما قبل از اين تاريخ با پست‌الكترونيك مكاتبه داشتيم. در نخستين ملاقات قرار گذاشته بوديم تا يك نسخه از كتاب فرهنگ هكر را با يك CD معاوضه كنيم. اولين كلماتي كه در آن ديدار به‌زبان آوردم چنين بود: <متاسفم> او نيز در پاسخ چنين گفت: <مشكلي>CD را بياورم.>

شما مشخصاً به كدام بخش‌هاي لينوكس مي‌توانيد اشاره كنيد و بگوييد كه: <من>
بخش‌هاي بسيار زيادي ازEmacs . در واقع بسياري از كاربران اين موضوع را نمي‌دانند. اما من هم CVS اين برنامه را طراحي كرده‌ام و هم رابط‌هاي اشكال‌زدايي GNU آن‌را نوشته‌ام. من فكر مي‌كنم كه سهم كد‌هاي من در كتابخانه‌هاي نرم‌افزاري اين برنامه، به‌جز خود RMS بيشتر از هر كس ديگري است. Fecthmail نرم‌افزار ديگري كه است نوشته‌ام و در مجموعه‌هاي لينوكس گنجانده مي‌شود. كتابخانه courses بخش ديگري است كه من پنج سال نگهدارنده (Maintainer) آن بوده‌ام و در حال حاضرlibungif ناميده مي‌شود. بخش قابل توجهي از يك كتابخانه PNG هم وجود دارد كه كار من ‌بوده است و موارد خرده ريز ديگر. از اين به بعد در هر بار كار با CVS و يا در هر جلسه GDB با Emacs ، به‌ياد من باشيد.

شخصاً كداميك از توزيع‌هاي لينوكس را بيشتر ترجيح مي دهيد و از آن استفاه مي‌كنيد.
لينوكس فدورا

با گسترش كاربرد لينوكس، آيا ممكن است روزي اين سيستم‌عامل هدف ويروس‌ها واقع شود؟
شايد. اما معماري امنيتي يونيكس اين مسأله را بسيار دشوار كرده است. من شخصاً نگراني از اين بابت ندارم.

براي سرگرمي
بسياري از خوانندگان مايلند بدانند سيستم مورد استفاده در منزل شما چه شكلي است؟
براي دانستن اين موضوع مي‌توانيد به نشاني /www.catb.org/esr/writings/ultimate-linux-box مراجعه نماييد.

تاكنون دشوار‌ترين و پيچيده‌ترين پروژه كد‌نويسي شما چه بوده است؟
احتمالاً دشوار‌ترين يا پيچيده‌ترين پروژه چند سال اخير من، نرم‌افزارdoclifter بوده است. اين نرم‌افزار برنامه‌اي است كه با استفاده از تركيبي از تكنولوژي كامپايلر و دانش شهودي (Heuristies) براي ترجمه متن صفحات راهنماي يونيكس (unix man pages) و همچنين ماكروهاي troff ، به فايل‌هاي ساخت‌يافته XML به‌كار برده مي‌شود. اين‌كار تا مدت‌ها امري غيرممكن انگاشته مي‌شد و تصور مي‌رفت كه براي اين‌كار و تفكيك آيتم‌ها، به توانايي و شعور انساني نياز خواهد بود، كه من موفق به انجام آن شدم.
هيچ طرحي براي آغاز كتاب ديگري در آينده نزديك، در سر مي‌پرورانيد؟
به فكر كار بر روي كتابي هستم كه در آن به بحث مهندسي قابليت استفاده براي برنامه‌نويسان يونيكس بپردازم. همچنين خود را براي ويرايش چهارم كتاب فرهنگ هكر آماده مي‌كنم.

Vi را ترجيح مي‌دهيد يا Emacs را؟
Emacs را، اگرچه با Vi هم بسيار راحت هستم و هر از چندي در زمان‌هايي كه پشت سيستم‌خود قرار نگرفته‌ام، از آن براي كارهاي كوچك استفاده مي‌كنم.
چه شباهتي بين در اختيار داشتن يك جواز استفاده از اسلحه شكاري و جواز ازدواج وجود دارد؟

آها، شما به‌دنبال آن جريان هستيد؟ (خواننده محترم، مصاحبه‌كننده بر اساس سابقه آشنايي كه با من دارد، اين سؤال را به اين شكل طرح كرده است.)
در سال 1996 من و همسرم
Cathy ، براي دريافت جواز ازدواج به دادگستري مراجعه كرديم. در مدتي كه آنجا بوديم و همين‌طور فرم‌ها را يكي بعد از ديگري پر مي‌كرديم. دست آخر زماني كه داشتيم از دادگستري خارج مي‌شديم، متوجه شديم كه علاوه‌بر جواز ازدواج، هر يك از ما يك جواز حمل اسلحه گرم نيز در دست داريم!
مأموري كه جلوي در ايستاده بود، بلافاصله فرم‌هاي حمل اسلحه را در دستمان تشخيص داد و در حالي كه به نوبت به فرم‌ها ، من و كتي و مجدداً به فرم‌ها، من و كتي نگاه مي‌كرد، با لحن دلسوزانه‌اي گفت: <حواستان>

پي‌نوشت
آزاديخواهي فلسفه‌اي است كه طرفدار دولت محدود و حامي حقوق شهروندان است. طرفداران اين فلسفه بر اين باورند كه افراد بايد آزاد و مختار به انجام هر آنچه تمايل دارند باشند. محدوده آزادي تعريف شده در اين فلسفه تا جايي است كه آزادي فردي منجر به نقض آزادي فرد ديگري در همان جامعه نباشد. تا اينجا اين فلسفه با بسياري از ديگر عقايد امروزي همخواني دارد. اما تفاوت‌هاي اين فلسفه با فلسفه‌هاي ديگر زماني آشكار مي‌شود كه تعريف دقيق‌تري از <حق> ارائه شود. از ديدگاه اين فلسفه، چيزي به‌نام حقوق مثبت (
Positive Rights) مانند غذا، سلامتي يا سرپناه وجود ندارد. تنها حقوق منفي (Negative Rights) مانند تعدي نكردن يا دزدي نكردن، در اين فلسفه معني مي‌يابد. حاميان اين فلسفه بر اين باورند كه استفاده از زور و فشار براي حفظ چنين حقوقي در سطح فردي و احتماعي معني دارد و مشروعيت مي‌يابد.
- آنارشيستم اصطلاح متداولي است كه براي توصيف بسياري از فلسفه‌ها و جنبش‌هاي اجتماعي به‌كار برده مي‌شود كه حامي حذف سلسله مراتب اجتماعي هستند. اين دسته از فلسفه‌ها از اصطلاح آنارشي براي توصيف اجتماعي مبتني بر همكاري داوطلبانه شهروندان آزاد، استفاده مي‌كنند. تفكر آنارشيست فلسفي به هيچ وجه مدافع آشوب و بي‌نظمي نيست، بلكه از اين اصطلاح براي ارجاع به يك رابطه انساني كه به‌طور عمدي گزينش شده است، بهره مي‌برد.
-
Minarchism، اشاره به تفكري دارد كه بر اساس آن دولت‌ بايد تا حد امكان كوچك باشد. بسياري از حاميان اين فلسفه خود را بخشي از تفكر Liberatarian مي‌دانند و ادعا مي‌كنند كه مينارشي ادامه فلسفه ليبرال كلا‌سيك است. مينارشيسم از اين ديدگاه در برابر آنارشيسم قرار مي‌گيرد و بر سادگي امور تأكيد دارد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Web Counter
Hit Counter
web counter